رودکی سمرقندی
رودکی سمرقندی:
ابو عبدالله جعفربن محمد رودکی سمرقندی، شاعر بزرگ پارسی گوی قرن چهارم هجری و دربار سامانیان است. مجموعه اشعاری که از او مانده، چیزی حدود هزار بیت یا اندکی بیشتر است. وی کتاب «سندبادنامه» و «کلیله و دمنه» را هم به نظم درآورده که به دست ما نرسیده و فقط ابیات پراکنده ای از آنها بر جا مانده است.
رودکی مشهور به «پدر شعر پارسی» است و در همان قرن چهارم، کَسایی مَروزی او را «استاد شاعران جهان» نامید. او در قالبهای قصیده، غزل، مثنوی، قطعه و رباعی شعر سروده است. شعر رودکی به فصاحت زبان و توانایی بیان، ممتاز است. شاعران دیگر نیز در شعر خود به استادی رودکی اقرار کرده اند.
برای مثال، عنصری دربارۀ اشعار او می گوید:
غزل رودکی وار، نیکو بود غزلهای من رودکی وار نیست
اگر چه بپیچم به باریک وهم بدین پرده اندر مرا راه نیست
گویند امیر نصر سامانی با لشکریان به قصد گردش و تفریح در فصل بهار از بخارا به سوی منطقۀ سرسبز بادغیس بیرون رفت و به دلیل خوشی آب و هوا و محصولات آنجا، بهار آنجا ماندند و سپس گفت که تابستان هم اینجا باشیم که جایی خوش است و بعد از آن، پاییز و زمستان را هم ماندند و بر این منوال، هر فصلی را به فصل بعد وعده می داد و تا چهار سال در آنجا ماندند.
درباریان و لشکریان به خاطر دوری از شهر و دیار خود به ستوه آمده بودند و کسی جرأت نداشت در مورد بازگشت با امیر صحبت کند، درباریان دست به دامن رودکی شدند تا دل شاه را به دست آورد و قرار بر این شد که اگر موفق شود، پنج هزار سکه به او بدهند. روزی رودکی در مجلس شراب پادشاه، این شعر «بوی جوی مولیان» را خواند:
برخی دربارۀ رودکی گفته اند که وی از آغاز نابینا بود و برخی دیگر بر این باورند که وی در اواخر عمر نابینا شده است. البته از اشعار وی و توصیف های دقیق و زیبا و بی نظیری که در شعر خود به کار برده، معلوم است که وی از آغاز نابینا نبوده و بعدها بر اثر بیماری یا به هر دلیل دیگر نابینا شده است.
نمونه اشعار رودکی: