فخرالدین عراقی

2,130

زندگی نامه فخرالدین عراقی:

فخرالدین عراقی کیست: فخرالدین ابراهیم بن بزرگمهر همدانی، معروف به فخرالدین عراقی، از شاعران عارف قرن هفتم هجری است. گویند که عراقی در کودکی حافظ قرآن شد و در نوجوانی با بیشتر علوم آشنا بود. صوت خوش او در تلاوت قرآن موجب نام و آوازه او در همدان شد. وقتی که هفده ساله بود جمعی از قلندران به همدان آمدند و عراقی نیز به همراه آنان به کشور هند رفت و به شهر ملتان رفت و به شاگردی شیخ بهاءالدین زکریای ملتانی درآمد و پس از مدتی با دختر شیخ بهاءالدین ازدواج کرد و صاحب پسری شد و به کبیرالدین موسوم گشت. عراقی در بیشتر قالب­ های شعری طبع ­آزمایی کرد؛ اما هنر شاعری او در غزلیات اوست.

***

برای دیدن زندگینامه سایر شاعران و نویسندگان به صفحه دسته بندی زیر مراجعه کنید:

شاعران و نویسندگان

***

آثار فخرالدین عراقی:

آثار عراقی شامل «دیوان اشعار»، «عشاق نامه» (ده نامه) و اثر منثور او به نام «لمعات» که با شعر آمیخته است. مکاتیب و رسالۀ اللطیفه فی الذوقیات از دیگر آثار منثور عراقی است.

***

اشعار فخرالدین عراقی:

در زیر نمونه ای از اشعار فخرالدین عراقی را مشاهده میکنید:

غزل فخرالدین عراقی:

عشق، شوری در نهاد ما نهاد

جانِ ما در بوتهٔ سودا نهاد

 

گفتگویی در زبان ما فکند

جستجویی در درون ما نهاد

 

داستان دلبران آغاز کرد

آرزویی در دل شیدا نهاد

 

رمزی از اسرار باده کشف کرد

راز مستان، جمله بر صحرا نهاد

 

قصهٔ خوبان به نوعی باز گفت

کآتشی در پیر و در بُرنا نهاد

 

از خمستان جرعه‌ای بر خاک ریخت

جنبشی در آدم و حوا نهاد

 

عقلِ مجنون در کفِ لیلی سپرد

جان وامِق در لب عذرا نهاد

 

دم به دم در هر لباسی رخ نمود

لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد

 

چون نبود او را معین خانه‌ای

هر کجا جا دید، رخت آنجا نهاد

 

بر مثال خویشتن حرفی نوشت

نام آن حرف آدم و حوا نهاد

 

حسن را بر دیدهٔ خود جلوه داد

منتی بر عاشق شیدا نهاد

 

هم به چشم خود جمال خود بدید

تهمتی بر چشم نابینا نهاد

 

یک کرشمه کرد با خود، آنچنانک

فتنه‌ای در پیر و در بُرنا نهاد

 

کام فرهاد و مراد ما همه

در لب شیرینِ شکرخا نهاد

 

بهر آشوبِ دلِ سوداییان

خالِ فتنه بر رخ زیبا نهاد

 

وز پی برگ و نوای بلبلان

رنگ و بویی در گلِ رعنا نهاد

 

تا تماشای وصال خود کند

نور خود در دیدهٔ بینا نهاد

 

تا کمال علم او ظاهر شود

این همه اسرار بر صحرا نهاد

 

شور و غوغایی برآمد از جهان

حسنِ او چون دست در یغما نهاد

 

چون در آن غوغا عراقی را بدید

نام او سر دفتر غوغا نهاد

 

دستگاه: مثنوی بیات ترک | غزل از: فخر الدین عراقی | نی: شاهو عندلیبی | آواز: محمد معتمدی

***

غزل ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی از فخرالدین عراقی:

ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی

چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی

 

همه شب نهاده‌ام سر، چو سگان، بر آستانت

که رقیب در نیاید به بهانهٔ گدایی

 

مژه‌ها و چشم یارم به نظر چنان نماید

که میان سنبلستان چَرَد آهوی ختایی

 

در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟

به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی

 

سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟

که شنیده‌ام ز گلها همه بوی بی‌وفایی

 

به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟

که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟

 

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند

که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟

 

به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم

چو به صومعه رسیدم، همه زاهد ریایی

 

در دیر می‌زدم من، که یکی ز در درآمد

که : درآ، درآ، عراقی، که تو خاص از آن مایی

***

اگر نظر و یا سوالی درباره‌ی زندگی نامه فخرالدین عراقی دارید، لطفا در بخش نظرات مطرح کنید تا پاسخگوی شما باشیم.

 

6 نظرات
  1. سامان حسینی می گوید

    خیلی عالی و کامل بود تشکر از شما

    1. yaghoot می گوید

      سلام تشکر از توجه شما

  2. سارا دربندی می گوید

    سلام. شعرهای زیبایی از فخرالدین عراقی ذکر کردید. باز هم از این نوع شعرها بذارید. خیلی خوب بود. خسته نباشید

    1. yaghoot می گوید

      سلام دوست عزیز ممنون از توجه و نظرتون

  3. محسن حیدری می گوید

    سلام خیلی عالی و کامل زندگی نامه عراقی را توضیح دادید
    تشکر از شما

  4. سینا می گوید

    خیلی ممنون از توضیحات کاملتون

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.