فرخی سیستانی
زندگی نامه فرخی سیستانی:
فرخی سیستانی کیست: ابوالحسن علی بن جولوغ فرخی سیستانی، از شاعران مشهور زبان فارسی در قرن چهارم و پنجم هجری و شاعر دربار غزنویان است. فرخی قصیده سرایی تواناست و مهارت وی در وصف بی نظیر است. دیوان او مشتمل بر تغزلات و ترجیعات زیبا و مدایح فراوان در ستایش سلطان محمود غزنوی و دیگر ممدوحان است.
***
برای دیدن زندگینامه سایر شاعران و نویسندگان به صفحه دسته بندی زیر مراجعه کنید:
***
نمونه اشعار فرخی سیستانی:
قصیده از فرخی سیستانی:
هر روز مرا عشق نگاری به سر آید
در باز کند ناگه و گستاخ درآید
ور در به دو سه قفل گران سنگ ببندم
ره جوید و چون مورچه از خاک برآید
ور شب کنم از خانه به جای دگر آیم
او شب کند از خانه به جای دگر آید
جورم ز دل خویشست، از عشق چه نالم
عشق ار چه درازست هم آخر بسر آید
دل عاشق آنست که بی عشق نباشد
ای وای دلی کو ز پی عشق برآید
گر عاشق عشقست و غم عشق مر او راست
آخر نه غم عشق مر او را بسر آید؟
دل چون سپری گردد اندوه ندارم
گر کوه احد برفتد و بر جگر آید
نی نی، غلطست این ز همه چیزی دل به
گر دل بسر آید چه خلل در بصر آید؟
دل خواهد و دل داند و دل شاد بپاید
گر ز آمدن شاه بر ما خبر آید
شاه ملکان، میر محمد که مر او را
هر ساعتی از فضل درختی ببر آید
نشگفت هنر زان گهر ویژه که او راست
چونین هنر و فضل ز چونین گهر آید
گر سایه دستش به حجر برفتد از دور
چون جانوران جنبش اندر حجر آید
با طالع او دولت و فیروزی یارست
از دولت و فیروزی فتح و ظفر آید
بیداد نباشد سزد ار سر بفرازد
هر شاه که او را چو محمد پسر آید
این لفظ که من گفتم و من خواهم گفتن
بر جان و دل دشمن او کارگر آید
ناید ز شهان صد یک از آن کاید از آن شاه
ناید ز سها صد یک از آن کز قمر آید
ای وای سپاهی که به جنگ ملک آید
ای وای درختی که به زیر تبر آید
آن همت و آن دولت و آن رای که او راست
او را که خلاف آرد و با او که برآید
با یوز رود کس به طلب کردن آهو
آنجای که غریدن شیران نر آید؟
گویی نشنیدست و نداند که حذر چیست
او را و پدر را همه ننگ از حذر آید
جاوید زیند این ملکان تا بر ایشان
هر روز به خدمت ملکی نامور آید
جاه و خطرست ایدر و مرد خردومند
صد حیله کند تا بر جاه و خطر آید
درگاه ملک جای شهانست و شهان را
زان در، شرف افزاید و زان در بطر آید
دولت چو بزرگان جهان از پی خدمت
هر روزه به دو وقت مرا ورا به در آید
دولت که بود کو به در شاه نیاید
هر کس بدو پای آید، دولت بسر آید
از زائر و از سائل و خدمتگر و مداح
هر روز بدان درگه چندین نفر آید
مادح بر او بوید زیرا که ز مدحش
الفاظ نکت گردد و معنی غرر آید
من مدحت او چونکه همی مختصر آرم
آری چو سخن نیک بود مختصر آید
تا ماه شب عید گرامی بود و دوست
چون رفته عزیزی که همی از سفر آید
با تاج و کمر باد و چنان باد که هر شاه
هر روز به خدمت برِ او با کمر آید
زین جشن خزان خرمی و شادی بیند
چندانکه در ایام بهاری مطر آید
***
سلام. شعر فرخی سیستانی خیلی قشنگ بود. ممنون از ادب آباد.?
از شعرهای دیگرش هم بذارید.
درود دوست عزیز سپاس از لطف شما
بله حتما
سلام خیلی عالی بود تشکر
درود
سپاس از شما