معرفی کتاب تسلي ناپذير:
کتاب تسلي ناپذير، اثر «کازوئو ایشی گورو» نویسندۀ مشهور ژاپنی است که به وسیلۀ سهیل سمی به زبان فارسی ترجمه شده و در 736 صفحه از انتشارات ققنوس منتشر شده است.
***
خلاصهی رمان تسلی ناپذیر:
رمان تسلي ناپذير، داستان جالبی است و خواننده را به دنبال خود می کشد تا باقی داستان را بفهمد. راوی داستان، آقای رایدر مشهورترین پیانیست است که به شهری اروپایی برای اجرای کنسرت و سخنرانی دعوت شده است. هدف از اجرای این کنسرت زنده کردن موسیقی شهر و برگرداندن اعتبار و ارزش گذشتهها به رهبر ارکستر آن شهر است که اکنون زندگی نابسامانی دارد و معتاد به الکل شده و ارزش و اعتبار خود را از دست داده است.
تواناییهای رایدر در روایت این داستان فراتر از توانایی اول شخص است. رایدر می داند در سر و فکر افراد چه می گذرد، و می داند که گذشتهشان چگونه بوده است. نگاه او انگار کش می آید و می تواند همراه آدمها برود. او هرجا که می رود، میداند که پیش از آمدن او چه اتفاقی افتاده است و آدمها پشت سرش چه می گویند و خلاصه این که توانایی های بسیار عجیبی دارد.
اما این تواناییها برای او چنان عادی است که او در تمام داستان، هیچ گاه با میل و رغبت خاصی از توانش استفاده نمی کند و باعث تغییری در رفتارش نمی شود. در جاهایی هم محدویت رایدر به شکلهای خاصی به خواننده نشان داده میشود. برای همین است که نمیتوانیم بگوییم روای اول شخص و خداگونه است. راوی این داستان، چیزی شناور بین تمام تواناییهای شگفت انگیز است و در هرجایی به گونهای خاص ظاهر میشود و…
***
برشی از رمان تسلی ناپذیر:
«راننده تاکسی وقتی فهمید هیچ کس، حتی متصدی پذیرش پشت میز هم منتظرم نیست دلخور شد و در تالار خالی هتل کمی پرسه زد، شاید به این امید بود که پشت آن همه گل و گیاه یا مبل و راحتی، یکی از کارمندان هتل را پیدا کند. و عاقبت چمدان هایم را کنار در آسانسور پایین گذاشت، مِنّ و مِن کنان عذرخواهی کرد و اجازه مرخصی خواست.
تالار نسبتا جادار بود و حتی با آن چند میز قهوه خوری چیده شده در آن نیز شلوغ و درهم نمی نمود. اما سقفِ کوتاه و شکم داده تالار، حس تنگی فضا را القا می کرد. داخل تالار هم، به رغم هوای آفتابی بیرون، تیره و حزن انگیز بود. فقط نزدیک میز پذیرش شعاعی درخشان از نور خورشید بر دیوار افتاده و بخشی از قاب چوبی تیره و تار و قفسه مجله های آلمانی و فرانسوی و انگلیسی را روشن کرده بود. روی میز پذیرش زنگ نقره ای کوچکی دیدم. می خواستم به سمتش بروم و تکانش بدهم که پشت سرم دری باز شد و مردی جوان و یونیفورم پوش بیرون آمد.
مرد با خستگی گفت: « عصر به خیر، آقا. » بعد به پشت میز رفت، به خاطر غیبتش مِنّ و مِن کنان عذر خواست و کارهای معمول پذیرش را شروع کرد. رفتارش تا مدتی چندان رسمی و مودبانه نبود. ولی به محض این که اسمم را گفتم، دستپاچه شد و صاف ایستاد.
« آقای رایدر، خیلی متاسفم که شما رو به جا نیاوردم. آقای هافمن، مدیر هتل، خیلی دلشون می خواست شخصا به شما خوش آمد بگن. متاسفانه مجبور شدن تو یه جلسه مهم شرکت کنن. »
« هیچ اشکالی نداره. مشتاقانه منتظر ملاقات با ایشون هستم. »
شتاب زده برگه های ثبت را پر کرد. تمام مدت زمزمه کنان توضیح می داد که مدیر از غیابش در زمان ورود من بسیار ناراحت خواهد شد. دوبار اشاره کرد که مدیر به دلیل برنامه ریزی های « پنجشنبه شب »به شدت تحت فشار قرار گرفته است و به همین دلیل وقتش را بیش از همیشه در خارج از هتل می گذراند. حال و نای پرس و جو در مورد ماهیت دقیق این « پنجشنبه شب » را نداشتم و فقط سر تکان دادم…
وقتی زن جوان صحبت می کرد، به حتم گوستاو هنوز هم رویش به آن سو بود، چون دفعه بعد که نگاهش کردم، پشتش به ما بود و رو به آن سوی آسانسور داشت. زیر فشار وزن چمدان ها، زانوانش سست شده بود و شانه هایش می لرزید. سرش را چنان دولا کرده بود که ما از پشت، سرش را نبینیم، اما معلوم نبود که دلیل این حالتش شرمساری است یا صرفا خستگی جسمانی.
زن جوان گفت: « خیلی متاسفم، آقای رایدر. هنوز خودم رو معرفی نکردم. من هیلده استراتمن هستم. وظیفه روبراه کردن کارها حین حضور شما در این جا به من محوّل شده. خیلی خوشحالم که شما عاقبت تونستین خودتون رو به این جا برسونین. دیگه همه مون داشتیم یه کم دل نگران می شدیم. امروز صبح همه تا وقتی می تونستن منتظر شدن، اما خیلی هاشون قرارای مهمی داشتن و مجبور شدن تک تک برن دنبال کاراشون. بنابراین، قرعه کار به اسم من، کارمند حقیر انستیتوی سیویک آرتز، افتاد تا بهتون بگم که همه ما از دیدار شما چقدر مفتخریم…»
***
برای دیدن سایر کتاب های مربوط به انتشارات ققنوس از لینک زیر دیدن کنید:
برای دیدن سایر رمان ها و کتاب های داستانی میتوانید از صفحه کتاب های داستان و رمان دیدن بفرمایید.
***
اگر نظر و یا سوالی دربارهی کتاب تسلي ناپذير و نحوه خرید دارید، لطفا در بخش نظرات مطرح کنید تا پاسخگوی شما باشیم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.