معرفی کتاب مثنوی طاقدیس:
کتاب مثنوی طاقدیس، اثر «ملا احمد نراقی» شاعر و نویسنده قرن دوازدهم و دوره قاجار است که به اهتمام حسن نراقی در 472 صفحه از انتشارات امیرکبیر منتشر شده است.
***
ملا احمد نراقی که نام اصلی او احمد بن محمد مهدی فاضل نراقی و متخلص به صفایی است، در سال 1150 خورشیدی که همزمان با سلطنت فتحعلی شاه قاجار بود، به دنیا آمد. نراقی در زمینههای گوناگونی همچون: شعر و شاعری و ادبیات، فقه و نویسندگی تبحر داشت و در علوم دیگر نیز از جمله: فلسفه، ریاضی، نجوم و … نیز مهارت و تسلط داشت.
ملا احمد نراقی سرانجام پس از سالها زندگی و تلاش های علمی و ادبی و دینی خود، در سال 1245 قمری به دلیل بیماری وبای عمومی گسترده در نراق کاشان درگذشت و پیکرش پیش از دفن به نجف اشرف منتقل شد و در جنب صحن آرامگاه حضرت علی و در کنار قبر پدرش دفن گردید.
کتاب مثنوی طاقدیس، یکی از کتابها و آثار معروف ملا احمد نراقی است. این مثنوی ارزشمند، مطالبی همچون قصص و داستان های عرفانی و اخلاقی و تربیتی، به سبک مثنوی معنوی مولوی را در بر می گیرد. این اثر به وزن و شیوهء مثنوی معنوی سروده شده و دارای 56 داستان و 65101 بیت است.
در این کتاب، مطالب پند و حکمت و اخلاق آمیخته به لطایف و ظرایف ادبی بیان شده و با زبان شعر و ادب آراسته کرده تا بسیاری از احکام و اوامر الهی و فصولی از مبانی اصول و فروع دین مبین اسلام را با بیانی ساده، قابل فهم و درک برای خاص و عام آشکار سازد.
***
داستان موسی و پیر از مثنوی طاقدیس:
دید موسی کافری اندر رهی
پیره گَبری کافری و گمرهی
گفت: ای موسی از این ره تا کجا
می روی و با که داری مدعا؟
گفت موسی: می روم تا کوه طور
می روم تا لُجه ی دریای نور
می روم تا راز گویم با خدا
عذر خواهم از گناهان شما
گفت: ای موسی، توانی یک پیام
با خدای خود ز من گویی تمام
گفت موسی: هان پیامت چیست او؟
گفت: از من با خدای خود بگو
که فلان گوید که چندین گیر و دار
هست من را از خدایی تو عار
گر تو روزی می دهی هرگز مده
من نخواهم روزیت، منت مَنِه
زین سخن آمد دل موسی به جوش
گفت با خود تا چه گوید حق خموش
شد روان تا طور، با حق راز گفت
راز با یزدان بی انباز گفت
اندر آن خلوت به جز او کس ندید
با خدا بس رازها گفت و شنید
چونکه فارغ شد در آن خلوت ز راز
خواست تا گردد به سوی شهر باز
شرمش آمد از پیام آن عَنود
دم زند از آنچه از او بشنیده بود
گفت حق: گو آن پیام بنده ام
گفت موسی: من از ان شرمنده ام
شرم دارم تا بگویم این پیام
چو ن تو دانایی، همه دانی تمام
گو از من رو بر آن تندخو
پس ز من او را سلامی باز گو
پس بگو گفتت خدای دلخراش
گر ترا عار است ز ما عار باش
ما نداریم از تو عار و ننگ نیز
نیست ما را با تو خشم و جنگ نیز
گر نمی خواهی تو ما را گو مخواه
ما ترا خواهیم با صد عز و جاه
روزیت را گر نخواهی من دهم
روزیت از سفره فضل و کرم
گر نداری منت روزی ز من
من ترا روزی رسانم بی منن
فیض من عام است فضل من عمیم
لطف من بی انتها جودم قدیم
خلق طفلانند و باشد فیض او
دایه ای بس مهربان و نیکخو
چونکه موسی بازگشت از کوه طور
طور نی بل قلزم ذخار نور
گفت کافر با کلیم اندر ایاب
گو پیامم را اگر داری جواب
گفت موسی آنچه حق فرموده بود
زنگ کفر از خاطر کافر زدود
جان او ایینه پر زنگ بود
آن جوابش صیقل خوش رنگ بود
بود گمراهی ز راه افتاده بس
آن جوابش بود اواز جرس
سر به زیر افکند و لختی شرمگین
آستین بر چشم و چشمش بر زمین
سر بر آورد آنگهی با چشم تر
با لب خشک و درون پر شرر
گفت با موسی که جانم سوختی
آتش اندر جان من افروختی
من چه گفتم ای که روی من سیاه
وا حیاه ای خدا واخجلتاه
موسیا ایمان بر من عرضه کن
کودکم من بر دهانم نه سُخُن
موسیا ایمان مرا بر یاد ده
ای خدا پس جان من بر باد ده
موسی او را یک سخن تعلیم کرد
آن بگفت و جان به حق تسلیم کرد
ای صفایی، هان و هان، تا چند صبر؟
یاد گیر ایمان خود زان پیر گَبر
***
برای دیدن سایر کتاب های مربوط به انتشارات امیرکبیر از لینک زیر دیدن کنید:
برای دیدن سایر کتاب های دانشگاهی میتوانید از صفحه کتاب های دانشگاهی دیدن بفرمایید.
***
اگر نظر و یا سوالی دربارهی کتاب مثنوی طاقدیس و نحوه خرید دارید، لطفا در بخش نظرات مطرح کنید تا پاسخگوی شما باشیم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.