معرفی کتاب کوچه مرجانی ها:
کتاب کوچه مرجانی ها، اثر «سپیده ابرآویز»، نویسنده ایرانی است که در 144 صفحه به زبان فارسی نوشته شده و از انتشارات نیستان منتشر شده است.
کتاب کوچه مرجانیها داستانی بسیار جالب است و از نوع داستانهایی است که مخاطب خود را از ابتداییترین سطور تا انتها با این گونه دوم از نویسنده و متن مواجه می کند، با متنی خیالانگیز و پراحساس که خبر از داستانی پر آب چشم در خود دارد. داستانی که نویسنده عجلهای برای بیانش ندارد و البته به دنبال اغراق در بیان آن نیز نیست. اما سعی کرده با انتخابی خیالانگیز از کلمات و چینش باسلیقه آنها در کنار هم به عباراتی دست پیدا کند که ماجرایی جذاب و محرک عاطفه و مهمتر از آن فکر عاطفی و انسانی مخاطب خود باشد و مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد.
از موارد قابل توجه در این رمان، توجه به مرگ و پیوند زدنش با عشق و دستاویز قرار دادن این دو پدیده ازلی و ابدی در کنار هم برای خلق داستانی بلند است و همچنین به کار بردن کلمات مناسب برای این منظور و رساندن مفهوم لازم، شاید مهمترین اتفاقی باشد که جدای از محتوای متن این رمان، در آن رقم خورده است و این اتفاق برای مخاطبی که این روزها در داستاننویسی به دنبال چیز خاص و کشف اتفاقها و حرف های تازهای است، بدون شک نوید از یک همراهی خوب و وصفناپذیر با ماجرای این رمان می دهد.
***
برشی از کتاب کوچه مرجانیها:
«انتهای آشپزخانه، حیاط خلوتی بود. هست. هم در خانه ما، هم در خانه شکوفه. نمیدانم این خاصیت طبقه اول بودن است یا قانون شهرداری. برای خانهها حیاط خلوت میسازند تا فاصله بین آپارتمانها را بگیرد یا برای بعضیها مثل من، یک روز فقط یک مربع موزاییکی باشد، یک روز سلول انفرادی.
از حیاط خلوت شکوفه بوی ترشی میآمد. بوی ادویههای تند، بوی لواشک در سینیهای رویی، بوی رب گوجه فرنگی. یک طرفش که سقف داشت را قفسهبندی کرده بود. قفسههای فلزی طوسی که با شیشههایی محافظت می شد. در تمام طبقات این قفسهها کتاب گذاشته بود. میگفت: «اینا رو قبلاً خونده ام. وقتی دختر بودم. دلم نیومد بدمشون بره، مامانم جا نداشت نگهشون داره، توی خونهم که جا نمیشن.» کتابهای شکوفه را که میدیدم شک میکردم به شوق نوشتن و خواندنم. چطور می شود بی هیچ ادعایی، بی هیچ مدرک دانشگاهی و روشنفکربازی، این همه کتاب خوانده باشی! ذهنت پر باشد از قصه، از همه چیزهایی که من فکر میکردم آنها را، در میان استعداد بزرگی به نام نوشتن کشف کردهام.
چطور میشود تعریف عامی از زن باشی و اینقدر خاص؟ شکوفه از کجا میآمد که میتوانست از همه چیز داشته باشد، همانقدری که باید. چطور میشد که گوشهای از حیاط خلوت شکوفه بوی کاغذ میداد، بوی داستان، بوی عطر ربهکا، بوی خاک بلندیهای بادگیر، بوی یتیمخانه تناردیه و… حیاط خلوت ما بویی نداشت. ندارد… »
***
برای دیدن سایر کتاب های مربوط به انتشارات نیستان از لینک زیر دیدن کنید:
***
اگر نظر و یا سوالی دربارهی کتاب کوچه مرجانی ها و نحوه خرید دارید، لطفا در بخش نظرات مطرح کنید تا پاسخگوی شما باشیم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.