سنایی غزنوی

3,632

زندگینامه سنایی غزنوی:

زندگی نامه سنایی غزنوی: حکیم مَجدود بن آدم سنایی غزنوی، شاعر عارف قرن پنجم و ششم هجری است. وی در بیشتر علوم زمان خود، ازجمله: ادبیات عرب، طب، نجوم و فقه، به درجۀ والایی رسید. بسیاری از مضامین عرفانی و اخلاقی از طریق آثار سنایی وارد شعر پارسی شد.

غزل­ های سنایی حال و هوایی ممتاز از غزل­های قبل از وی دارد؛ همچنین قصاید او، نمونۀ برجستۀ شعر اجتماعی، اخلاقی و عرفانی است. مضامین قصاید او اغلب در نکوهش دنیادوستی و دنیاداران است. او با زاهدان ریاکار و حاکمان ستمگر که هردو حامی و پشتیبان یکدیگرند، بی پروا ستیز کرده‌ است و از بیان حقیقت ابایی نداشته‌ است. سنایی با نقد اوضاع بد اجتماعی روزگارش و با بیان دردهایی که دامنگیر مردم زمانه شده‌ است، نشان می‌دهد که شاعر اهل درد و دین است.

***

عرفان سنایی غزنوی:

سنائی را در کنار عطار نیشابوری و مولوی، یکی از سه شاعر بزرگ اهل تصوف و نخستینِ آنان به شمار می‌آورند و گفته‌اند که سنائی نخستین شاعری است که مضامین و اصطلاحات عرفان و تصوف را در اشعار خود آورده است. معانی و الفاظ نوظهور عرفانی در شعر و سخن سنایی در اشعار و اندیشه‌های دیگر استادان سخن فارسی تأثیر گذارده است.

جلال الدین مولوی به او ارادت داشته و در کتاب مثنوی معنوی خود از او با عناوین «حکیم» و «حکیم غزنوی» یاد کرده است. مولوی، به عطار نیشابوری و سنائی ارادت و توجه ویژه داشته و آنها را به‌منزلهٔ روح و چشم خود می‌دانست و در این باره گفته است:

عطار روح بود و سنایی دو چشم او

ما از پی سنایی و عطار آمده ایم

***

مذهب سنایی غزنوی:

سنائی در برخی از اشعارش از اهل بیت سخن گفته و آنان را مدح کرده است؛ ازاین‌رو، برخی او را شیعه دانسته‌اند. مدرس تبریزی مؤلف کتاب ریحانه الادب، او را شیعه دانسته و دو کتاب حدیقه الحقیقه و دیوان قصائد سنائی را شامل اشعاری می‌داند که بر شیعه بودنِ سنائی دلالت آشکار دارند.

شیخ عباس قمی نیز در الکنی و الالقاب، با استناد به شعری از سنائی که در آن از خلافت امام علی پس از عثمان با عبارت «زَهَقَ الباطل است و جاءَ الحق» (باطل نابود شد و حق آمد) یاد شدهاست، نوشته که: او شیعه بوده و تقیه می‌کرده است. علاوه بر این برخی دیگر نیز با استناد به اشعار سنایی، وی را شیعه دانسته اند.

اما برخلاف آنچه ذکر شد، برخی نیز اظهار نظر درباره مذهب سنایی را دشوار دانسته اند. برای مثال، رسول جعفریان در کتاب تاریخ تشیع در ایران، معتقد است که اشعار حدیقه الحقیقه سنائی، اظهار نظر درباره مذهب سنائی را مشکل می‌سازد؛ چرا که دیدگاهی وحدت گرایانه را بروز می‌دهد و به ستایش از پیامبر(ص)، خلفای سه گانه و امام علی(ع)، امام حسن، امام حسین(ع)، ابوحنیفه و شافعی می‌پردازد.

***

برای دیدن زندگینامه سایر شاعران و نویسندگان به صفحه دسته بندی شاعران و نویسندگان مراجعه کنید.

***

آثار معروف سنایی غزنوی:

آثار او شامل: «دیوان اشعار»، مثنوی­ های «حدیقهُ الحقیقه، سیرُ العِباد اِلَی المَعاد، طَریقُ التَحقیق، کارنامۀ بلخ، عشق­نامه، عقل­نامه و تجربهُ العِلم» است و نامه­ هایی به نثر نیز دارد.

***

گزیده اشعار سنایی غزنوی:

غزل سنایی:

جمع خراباتیان سوز نفس کم کنید

باده نهانی خورید بانگ جرس کم کنید

 

نیست جز از نیستی سیرت آزادگان

در رهِ آزادگان صَحو و درس کم کنید

 

راه خرابات را جز به مژه نسپرید

مرکب طامات را زینِ هوس کم کنید

 

مجمع عشاق را قبله رخ یار بس

چون به نماز اندرید روی به پس کم کنید

 

قافلهٔ عاشقان راه ز جان رفته‌اند

گر ز وفا آگهید قصد فرس کم کنید

 

روی نبینیم ما دیدن سیمرغ را

نیست چو مرغی کنون ز آه و نفس کم کنید

 

گر نتوانید گفت مذهب شیران نر

در صف آزادگان عیب مگس کم کنید

***

غزل:

کار دل باز ای نگارینا ز بازی در گذشت
شد حقیقت عشق و از حد مجازی درگذشت
گر به بازی بازی از عشقت همی لافی زدم
کار بازی بازی از لاف و بازی درگذشت
اندک اندک دل به راه عشقت ای بت گرم شد
چون ز من پیشی گرفت از اسب تازی درگذشت
سودکی دارد کنون گر گوید ای غازی بدار
تیر چون از شست شد از دست غازی درگذشت
چشم خونخوار تو از قتال سجزی دست برد
زلف دلدوز تو از طرار رازی درگذشتپ
گر چه کشمیریست آن سیمین صنم از حسن خویش
از بت چینی و ماچین و طرازی درگذشت
بی نیاز ار داشتی خوشدل سنایی را کنون
این نیاز و خوشدلی و بی نیازی در گذشت

***

 

قصیده سنایی غزنوی:

خیز تا از روی مستی بیخ هستی بر کنیم

نقش دانش را فرو شوییم و آتش در زنیم

 

همچو خد و خوی خوبان پرده‌ها را بردریم

همچو زلف ماهرویان توبه‌ها را بشکنیم

 

همچو عیاران همی ریزیم اندر جام جان

بهر جان چون آسیا تا چند گرد تن تنیم

 

گرد صحرای قدم پوییم چون تر دامنان

زین هوس خانهٔ هوا تا کی نه ما اهریمنیم

 

دیدهٔ جانهای ما هرگز نبیند مامنی

تا چو یک چشمان دلی پر دعوی ما و منیم

 

مجرم و محروممان دارند تا ما غمروار

بستهٔ این طارم پیروزهٔ بی‌روزنیم

 

گردنی بیرون کنیم از سر و گرنه تا ابد

بیشتر حمال سر خوانندمان گر گردنیم

 

آروزها را برون روبیم از دل کارزو

شیوهٔ آبستنانست و نه ما آبستنیم

 

رشته تابی هم نیابد ره به ما زیرا که ما

نه درین ره تنگ چشم و تنگ دل چو سوزنیم

 

عاقبت ما را گریبان‌گیر ناید زان که ما

نی چو مشتی خشک مغز بوالطمع تر دامنیم

 

برکنیم از بوستان نطق بیخ صوت و حرف

تا شویم آزاد و انگاریم شاخ سوسنیم

 

جام فرعونی به کف گیریم و پس موسی نهاد

هر چه فرعونیست در ما بیخش از بن برکنیم

 

از درون سالوسیان داریم به گر یکدمی

خرقهٔ سالوسیان را بخیه بر روی افگنیم

 

گر چه نااهلانمان چون سیم بد بپرا کنند

ما چو سیماب از طریق خاصیت بپراکنیم

 

در زنیم آتش سنایی وار در هر سوخته

کز در معنی نه ما کمتر ز سنگ و آهنیم

***

اگر نظر و یا سوالی درباره‌ی زندگی نامه سنایی غزنوی دارید، لطفا در بخش نظرات مطرح کنید تا پاسخگوی شما باشیم.

4 نظرات
  1. ناشناس می گوید

    اشعار سنایی زیبا بود. سپاس از سایت ادب آباد.

  2. کامران می گوید

    سلام خیلی مطلب کامل و خوبی بود زندگینامه سنایی غزنوی را به خوبی توضیح دادید

    1. ادب آباد می گوید

      درود سپاس از شما

  3. ادب آباد می گوید

    سلام ممنون از شما

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.