فروغ فرخزاد

369

بیوگرافی فروغ فرخزاد:

زندگی نامه فروغ فرخزاد: فروغ فرخزاد (۱۳۴۵- ۱۳۱۳ ه.ش) شاعر نوپرداز معاصر زبان فارسی و اهل تهران بود. نخستین دفترهای شعر فروغ (اسیر، دیوار، عصیان) شعرهایی زنانه، رمانتیک، سرکش و بحث ­انگیز بود. مجموعۀ شعر «تولدی دیگر» او دارای شعرهایی اجتماعی، انتقادی و بیدارگرانه است. دفتر دیگر او «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» نام دارد. شعر او روان و دلنشین و در آن وصف طبیعت و ستایش زیبایی­ های آن، جایگاهی خاص دارد.

مجموعه اشعار فروغ فرخزاد |سبک شعر فروغ فرخزاد

فروغ با مجموعه‌های شعری «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» که در قالب شعر نو نیمایی سروده بود، کار خود را در سرودن شعر شروع کرد. اشعار فروغ به بسیاری از زبانهای زندۀ دنیا ترجمه شده اند.  آشنایی فروغ فرخزاد با ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلم‌ساز مشهور ایرانی و همچنین همکاری با او، موجب تحول فکری فروغ شد. او علاوه بر شاعری، به فیلم سازی هم می پرداخت.

فروغ به اروپا هم سفر کرد و با فرهنگ غرب آشنا شد و زبانهای آلمانی، فرانسوی و ایتالیایی را نیز آموخت. فروغ فرخزاد در سال ۱۳۴۵ و در ۳۲ سالگی بر اثر واژگونی خودرو درگذشت.

***

برای دیدن زندگینامه سایر شاعران و نویسندگان به صفحه دسته بندی زیر مراجعه کنید:

زندگینامه شاعران و نویسندگان

***

گزیده اشعار فروغ فرخزاد

شعر پاییز از فروغ فرخزاد:

 

از چهرۀ طبیعت افسونکار

بر بسته ام دو چشم پر از غم را

تا ننگرد نگاه تب الودم

این جلوه های حسرت و ماتم را

پاییز، ای مسافر خاک الوده

در دامنت چه چیز نهان داری؟

جز برگ های مرده و خشکیده

دیگر چه ثروتی به جهان داری؟

جز غم، چه می دهد به دل شاعر

سنگین غروب تیره و خاموشت؟

جز سردی و ملال، چه می بخشد

بر جان دردمند من اغوشت؟

در دامن سکوت غم افزایت

اندوه خفته می دهد آزارم

آن آرزوی گمشده می رقصد

در پرده های مبهم پندارم

پاییز، ای سرود خیال انگیز

پاییز، ای ترانۀ محنت بار

پاییز، ای تبسم افسرده

بر چهرۀ طبیعت افسونکار

***

شعر وداع از فروغ فرخزاد:

 

می­ روم خسته و افسرده و زار

سوی منزلگه ویرانۀ خویش

به خدا می­ برم از شهر شما

دل شوریده و دیوانۀ خویش

می­ برم تا که در آن نقطۀ دور

شست ­و شویش دهم از رنگ گناه

زین همه خواهش بی­جا و تباه

می­ برم تا ز تو دورش سازم

ز تو، ای جلوۀ امید محال

می ­برم زنده به­ گورش سازم

تا از این پس نکند یاد وصال

ناله می لرزد

می رقصد اشک

آه بگذار که بگریزم من

از تو، ای چشمۀ جوشان گناه

شاید آن به که بپرهیزم من

به خدا غنچۀ شادی بودم

دست عشق آمد و از شاخم چید

شعلۀ آه شدم، صد افسوس

که لبم باز بر آن لب نرسید

عاقبت بند سفر پایم بست

می­ روم خنده به لب، خونین­ دل

می­ روم از دل من دست بدار

ای امید عبثِ بی­ حاصل

***

اگر نظر و یا سوالی درباره‌ی زندگی نامه فروغ فرخزاد دارید، لطفا در بخش نظرات مطرح کنید تا پاسخگوی شما باشیم.

4 نظرات
  1. ایمان می گوید

    مطلب خیلی خوبی بود به صورت کامل بیوگرافی و زندگینامه فروغ فرخزاد را توضیح دادید
    تشکر

    1. ادب آباد می گوید

      سلام تشکر از شما دوست عزیز

  2. کورش می گوید

    درود بر شما، عالی بود.
    سپاس از ادب آباد🌹

    1. Drabdollahi می گوید

      درود و سپاس از لطف شما.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.