نظامی گنجوی
زندگینامه نظامی گنجوی
حکیم الیاس بن یوسف نظامی گنجوی، از بزرگترین و مؤثرترین شاعران قرن ششم است. بیشتر شهرت نظامی به خاطر سرودن «خََمسه» یا «پنج گنج» است.
پنج گنج نظامی گنجوی عبارتند از:
- مَخزنُ الاسرار
- خسرو و شیرین
- لیلی و مجنون
- هفت پیکر
- اسکندرنامه»
که در قالب مثنوی سرده شده اند. علاوه بر این، دیوان شعری نیز داشته که اندکی از ابیات آن بر جا مانده است.
نظامی گنجوی ، مردی حکیم و دانشمند و عارف مشرب و گوشه نشین بود و از صحبت اهل زمانه دوری میکرد. راز تأثیر مثنوی های بزمی نظامی در طول قرنها، در بیان هنری و گرم و شورانگیز اوست. از اوایل قرن هفتم، به پیروی از نظامی، خمسه سرایی آغاز شد و در دوره های بعد از او، شاعرانی مانند: امیرخسرو دِهلَوی، خواجوی کرمانی، عبدالرحمن جامی، کاتبی تُرشیزی، وحشی بافقی و فیضی دَکَنی، به سرودن منظومه های عاشقانه پرداخته اند.
***
برای دیدن سایر مقالات درباره ی زندگی نامه شاعران و ادیبان فارسی از صفحه ی شاعران و نویسندگان دیدن کنید.
***
حکایاتی از مخزن الاسرار نظامی گنجوی:
کودکی از آزادگان:
کودکی از جمله آزادگان
رفت برون با دو سه همزادگان
پایش ازان پویه درآمد ز دست
مهر دل و مهره پایش شکست
شد نفس آن دو سه همسال او
تنگتر از حادثه حال او
آنکه ورا دوسترین بود گفت
در بُن چاهیش بباید نهفت
تا نشود راز چو روز آشکار
ما نشویم از پدرش شرمسار
عاقبت اندیشترین کودکی
دشمن او بود از ایشان یکی
گفت همانا که در این همرهان
صورت این حال نماند نهان
چون که مرا زین همه دشمن نهند
تهمت این واقعه بر من نهند
زی پدرش رفت وخبردار کرد
تا پدرش چاره آن کار کرد
هرکه در او جوهر دانایی است
بر همه چیزیش توانایی است
بند فلک را که تواند گشاد؟
آنکه بر او پای تواند نهاد
چون ز کم و بیش فلک درگذشت
کار نظامی ز فلک برگذشت
***
پیرزن و سلطان سنجر از نظامی گنجوی:
پیرزنی را ستمی درگرفت
دست زد و دامن سنجر گرفت
کای ملک آزرم تو کم دیدهام
وز تو همه ساله ستم دیدهام
شحنۀ مست آمده در کوی من
زد لگدی چند فرا روی من
بیگنه از خانه برویم کشید
موی کشان بر سر کویم کشید
در ستم آبادِ زبانم نهاد
مُهر ستم بر در خانم نهاد
گفت فلان نیمشب ای کوژپشت
بر سر کوی تو، فلان را که کشت؟
خانۀ من جُست که خونی کجاست
ای شه ازین بیش زبونی کجاست؟
شحنه بوَد مست که آن خون کند
عربده با پیرزنی چون کند؟
رطل زنان دخل ولایت برند
پیرزنان را به جنایت برند
آنکه درین ظلم نظر داشتَست
سِتر من و عدل تو برداشتَست
کوفته شد سینه مجروح من
هیچ نماند از من و از روح من
گر ندهی داد من ای شهریار
با تو روَد روز شمار این شمار
داوری و داد نمیبینمت
وز ستم آزاد نمیبینمت
از ملکان قوّت و یاری رسد
از تو به ما بین که چه خواری رسد!
مال یتیمان سِتَدن ساز نیست
بگذر ازین، غارت ابخاز نیست
بر پلۀ پیرزنان ره مزن
شرم بدار از پلۀ پیرزن
بندهای و دعوی شاهی کنی
شاه نهای، چونکه تباهی کنی
شاه که ترتیب ولایت کند
حکم رعیت به رعایت کند
تا همه سر بر خط فرمان نهند
دوستیش در دل و در جان نهند
عالم را زیر و زبر کردهای
تا تویی آخر چه هنر کردهای؟
دولت ترکان که بلندی گرفت
مملکت از داد پسندی گرفت
چون که تو بیدادگری پروری
ترک نهای، هندوی غارتگری
مسکن شهری ز تو ویرانه شد
خرمن دهقان ز تو بیدانه شد
ز آمدن مرگ شماری بکن
میرسدت دست حصاری بکن
عدل تو قندیل شب افروز تست
مونس فردای تو امروز تست
پیرزنان را به سخن شاد دار
و این سخن از پیرزنی یاد دار
دست بدار از سر بیچارگان
تا نخوری پاسخ غمخوارگان
چند زنی تیر بهر گوشهای؟
غافلی از توشۀ بی توشهای
فتح جهان را تو کلید آمدی
نز پی بیداد پدید آمدی
شاه بدانی که جفا کم کنی
گرد گران ریش، تو مرهم کنی
رسم ضعیفان به تو نازش بود
رسم تو باید که نوازش بود
گوش به دریوزۀ اَنفاس دار
گوشه نشینی دو سه را پاس دار
سنجر کاقلیم خراسان گرفت
کرد زیان کاینسخن آسان گرفت
داد در این دور برانداختَست
در پرِ سیمرغ وطن ساختَست
شرم درین طارم اَزرَق نماند
آب درین خاک معلق نماند
خیز نظامی، ز حد افزون گِری
بر دلِ خوناب شده خون گِری
***
اگر سوال و یا نظری دربارهی زندگی نامه نظامی گنجوی دارید، حتما در قسمت نظرات بنویسید تا در سریع ترین زمان پاسخگوی شما باشیم.
سلام مطلب بسیار خوبی بود زندگینامه نظامی گنجوی را به خوبی بیان کردید.
خیلی کامل زندگینامه نظامی گنجوی توضیح دادید
سلام
زندگی نامه نظامی و اشعارش جالب بود.
سپاس از ادب اباد
درود بر شما
زندگینامه و اشعار نظامی گنجوی عالی بود.
سلام
نمونه اشعار نظامی خیلی خوب بود. اگر امکان داره باز هم از اشعار نظامی بنویسید.
تشکر از ادب آباد